در حديث معتبر از حضرت صادق منقول است كه هر دردى كه داشته باشى دست را بر موضع درد گذار و سه مرتبه بگو اَللّهُ اَللّهُ رَبّى حَقا لا اُشْرِكَ بِهِ شَيْئا اَللّهُمَّ اَنْتَ لَها وَلِكُلِّ عَظيمَةٍ فَفَرّجْها عَنّى و در روايت معتبر ديگر فرمود كه بگو بسم اللّه و بمال دست بر آن موضع كه درد مي كند و بگو اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ وَاَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللّهِ وَاَعُوذُ بِجَلالِ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِعَظَمَةِ اللّهِ وَاَعُوذُ بِجَمع اللّهِ وَاَعُوذُ بِرَسُولِ اللّهِ وَاَعُوذ بِعِزّةِ اللّهِ مِنْ شَرِّ مْا اَحْذَرُ وَمِنْ شَرِّ مااَخافُ عَلى نَفْسى هفت مرتبه مى گویى .
در روايت ديگر فرمود كه دست را بر موضع درد بگذار و بگو بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّه وَمْحَمَّدٌ رَسوُلٌ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه اَللّهُمَّ امْسَحْ عَنّى مااَجِدُ و سه مرتبه دست بر آن موضع مي كشى .
در روايت ديگر فرمود كه ديگرى دست برمحل درد بگذارد، هفت نوبت و اقلش سه نوبت بگويد اَيُّهَا الوَجَعُ اسْكُنْ بِسَكينَةِ اللّهِ وَقِرْ بوِقارِ اللّهِ وَاحْجزْ بِحاجزِ اللّهِ وَ اهْدَاءَ بِهَداء اللّهِ اءْعيذُكَ اءَيَّها اْلا نْسانُ بِما اَعاذَ اللّه بِهِ عَرْشَهُ وَ مَلائِكَتَهُ يَوْمِ الرَّجْفَةِ وَلزَّلازل .
در روايت معتبر فرمود كه براى هر آزار اين دعا بخوان يامُنْزِلَ الشِّفاءَ وَمُذْهِبُ الدّاءَ اَنْزِلْ عَلَى ما بِى مِنْ داءٍ شِفاءٌ. از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه هر كه برسد بر او المى در بدنش اين دعا بخواند تا هيچ المى و دردى به او نرسد اَعُوذُ بِعِزَّة اللّهِ وَقُدْرَتِهِ عَلَى اْلاَشْياءِ اُعيذُ نَفْسى بِجَبّارِ السَّماءِ اُعيذُ نَفْسى بِمَنْ لايِضُرُّمَعَ اِسْمِهِ دَاءٌ اُعيذُ نَفْسى بِالَّذى اِسْمُهُ بَرَكَةٌ وَ شِفاءٌ.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه دردى بهم رساند، دست را بر موضع درد گذارد، و باخلاص بگويد وَنُنَزّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ماهُوَ شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمنينَ وَلايَزيدُ الظّالِمينَ اِلاّ خَسارا البته عافيت يابد، از هر علتى كه باشد.
بقیه در ادامه مطلب
در حديث ديگر فرمود كه : هر كه را سوره حمد و قل هواللّه احد شفا ندهد هيچ چيز او را شفا نمى دهد.
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه هرگاه كسى آزارى در خود بيابد بگويد بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَصَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِ اللّهِ وَاَهْلِ بَيْتِهِ وَاَعُوذُ بِعِزَّةِ اللّه وَقُدْرَتِهِ عَلى ما يَشاءُ مِنْ شَرِّ مااءَجِدْ.
در حديث ديگر منقول است كه شخصى به خدمت آن حضرت رفت ، شكايت كرد از بسيارى بيمارى و پريشانى ، فرمود كه اين دعا بخوان لاحَوْلَ وَلاقُوَّةِ الاّ بِاللّهِ الْعَّلِىّ الْعَظيم تَوَكَّلْتُ عَلَىِ الْحَىِّ الَّذى لايَمُوتُ وَاَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى لَمْ يَتَّخِدْ وَلَدا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فى الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِىٌ مِنْ الذُّلِ وَكَبِّرْهُ تَكْبيرا.
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه حضرت موسى بن عمران به حق تعالى شكايت كرد، از غلبه رطوبت ، حق تعالى او را امر فرمود، كه هليله وبليله وآمله را بسايد و با عسل خمير كند و بخورد، حضرت فرمود اين است كه شما اطريفل مى گویيد.
در طب الائمه روايت كرده است كه شخصى به خدمت حضرت امام على نقى عليه السلام آمد و عرض كرد كه در همسايگى ما شخصى را عقرب گزيده است ، بيم آن است كه هلاك شود فرمود كه بخورانند به او دواى جامع را كه از حضرت امام رضا عليه السلام بما رسيده است ، پس فرمود كه سنبل و زعفران و قاقله وعاقر قرحا و خريق سفيد وبذرالبنج و فلفل سفيد همه مساوى يكديگر و فرفيون در برابر هر يك از آنها بسيار نرم بكوبند، از حرير بيرون كنند، به عسلى كه كفش را گرفته باشند خمير كنند، كسى را كه مار يا عقرب گزيده باشد يك حب آن را با آب حلتيت به او بخورانند كه در ساعت شفا يابد.
از حضرت امام رضا عليه السلام روايت كرده است كه از براى فالج ولقوه يك حب آن را با آب مرزنگوش در بينى بچكانند.
از حضرت امام محمد تقى عليه السلام نقل كرده است كه از براى سردى معده و خفقان قلب نافع است كه يك حب آن را به آب زيره كه پخته باشند بخورند.
در حديث ديگر از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه از براى آزار سپرز يك حب آن را به آب سرد واندك سركه بخورند.
در روايت ديگر از حضرت امام رضا عليه السلام نقل كرده است كه از براى درد پهلوى راست يك حب آن را به آب زيره پخته بخورند، و از براى درد پهلوى چپ يك حب آن را به آب ريشه كرفس كه پخته باشند بخورند.
در حديث ديگر فرمود كه از براى اسهال يك حبش را به آب مورد پخته بخورند.
از حضرت امام محمدتقى عليه السلام روايت كرده است كه يك حبش را با آب سداب يا به آب ترب پخته بخورند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه اگر مردم بدانند كه در سنا چه منفعت ها هست ، هر آينه قيمت هر مثقالى دو مثقال طلا شود و به درستي كه امان مى بخشد از بهق و پيسى و خوره و ديوانگى و فالج و لقوه ، اگر با مويز سرخ بى دانه و هليله سياه همه اجزا مساوى به عمل آورند، هر روز ناشتا به قدر سه درهم بخورند، در هنگام خواب نيز همين مقدار بخورند، اين فواید مى بخشد و بهترين دواهاست .
در طب الائمه روايت كرده است از مغز خيار چنبر پاك كرده يك رطل بگيرند، در ميان يك رطل آب يك شبانه روز بخيسانند، پس صاف كنند و با يك رطل عسل صافى و يك رطل آب به و چهل مثقال روغن گل سرخ ممزوج گردانند، و به آتش نرم به قوام آورند، از روى آتش بردارند و بگذارند تا سرد شود پس در آن فلفل و دارفلفل و خرفه و قرنفل و قاقله و زنجبيل و دار چينى و جوزبوا از هر يك سه مثقال گرفته و كوفته وپخته در آنچه سابق مذكور شد ممزوج كنند، در سبوى سبزى يا شيشه بكنند، در وقت حاجت در سه روز هر روز دو مثقال از آن ناشتا بخورند، از براى غلبه صفرا وسودا و بلغم در معده و قى و تب و تركيدن دست و پا و زحير و درد شكم و درد جگر و حرارت سر و يرقان و تب هاى شديد و درد شانه و ذَكَر نافع باشد، بعد از آن بايد كه پرهيز كنند از خرما و ماهى و سركه وسبزي ها و غذا آش اماج باشد با روغن كنجد و دواى ديگر نقل كرده است ، كه از هليله سياه و هليله زرد و سقمونيا از هر يك شش مثقال و از فلفل و دارفلفل زنجبيل خشك و زنيان و خشخاش سرخ و نمك هندى از هر يك چهار مثقال و از نار مشك و قاقله و شقاقل و چوب بلسان و دانه بلسان و سليمخه مقشر و علك رومى و عاقر قرحا و دارچينى از هر يك دو مثقال مجموع دواها را با يكديگر بكوبند، بپزند و سقمونيا را جدا بكوبند، بپزند و هشتاد و پنج مثقال شكر پنير را در پاتيل آب كنند، قدرى از عسل نيز درآن بريزند و آن اجزا را با اين ها معجون سازند، در وقت حاجت دو مثقال از آن را ناشتا و دو مثقال در وقت خواب بخورند نافع است ، براى قوت جماع و سردى را از مفاصل و سلس البول و طپيدن دل و تواتر نفس و امتلاى معده و كرم معده و دل را جلا مي دهد، اشتهاى طعام مى آورد، درد سينه و زردى چشم و زردى رنگ و يرقان و غلبه تشنگى را مي برد، براى تب و لرز و دردهاى كهنه و دردسر و بى دماغى نافع است .
به سند ديگر روايت كرده است روزى فرعون بنى اسرائيل را همگى ضيافت كرد و زهر درطعام ايشان داخل كرد كه ايشان را هلاك كند، حق تعالى اين دوا را به حضرت موسى عليه السلام فرستاد و چون خوردند از زهر بايشان آسيبى نرسيد جبرئيل گفت كه قدرى سير مقشر بگير و بشكن و نرم بكوب كه در پاتيل بينداز و از روغن گاو آن قدر بر آن سيرها بريز كه بپوشاند آنها را و آتش نرم آن قدر در زير پاتيل بسوزان كه آن سيرها آن روغن را بخورد و از روغن چيزى نماند پس همان مقدار شيرگاوتازه زایيده بر كن بريز و آتش نرم آن قدر برافروز كه از آن شير هم چيزى نماند پس همان قدر عسل مصفى كه مومش را گرفته باشند در پاتيل بريز آن قدر بسوزان كه آن را هم بخورد پس از سياه دانه ده درهم و ازفلفل و مرزنگوش هر كى پنج درهم بگير و نرم بكوب و در پاتيل بريز و برهم بزن تا مخلوط شود به آن سير پس ظرفى را بگير و اندرون آن را به روغن گاو چرب كن و اين دوا را در آن بريز و در ميان جو يا خاكستر چهل روز پنهان كن و هر چند كهنه تر شود نيكوتر مي شود و فرمود كه نافع است براى دفع لقوه كهنه و تازه ، كسى را كه سرما زده باشد و براى سیل چشم و درد پا و ضعف معده و صرع و غش اطفال و ترسيدن زنان در خواب و زرداب و خوره و زيادتى بلغم و دفع سم گزيدن مار و عقرب و فرمود كه : چون يك ماه بر اين دوا بگذرد، براى درد دندان و امراض بلغمى به قدر نصف گردكان ناشتا بخورد، چون دو ماه بر او بگذرد براى تب و لرز و آزارهاى چشم نافع است ، چون سه ماه بر آن بگذرد براى صفرا و بلغم سوخته و جميع مرض هاى صفرا و ناشتا خوردن نافع است ، چون چهار ماه بگذرد براى تاريكى چشم و تنگى نفس نافع است ، چون پنج ماه بر آن بگذرد، كسي كه درد سر داشته باشد به قدر نيم عدس از اين دوا با روغن بنفشه ممزوج گردانيده در بينى بچكاند، چون شش ماه برآن بگذرد كسي كه درد شقيقه داشته باشد به قدر يك عدس از آن با روغن بنفشه مخلوط گردانيده و در بينى بچكاند، از آن جانبى كه درد مي كند در اول روز و چون هفت ماه بر آن بگذرد براى دفع بادى كه در گوش به هم مي رسد به قدر يك عدس با روغن گل سرخ ممزوج ساخته در گوش چكاند، در اول روز و در هنگام خواب و چون هشت ماه بگذرد آن را با آب خوردن براى دفع خوره نافع است ، چون نه ماه بگذرد نافع است براى غلبه خواب و هذيان گفتن در خواب و ترس و بيم بايد كه با روغن ترب ناشتا و در وقت خواب به قدر يك عدس خورده شود، چون ده ماه بگذرد براى غلبه صفرا و تب هاى اندرونى و اختلال عقل به قدر يك عدس با سركه بخورند، براى سفيدى چشم ناشتا در وقت خواب بخورند، چون يازده ماه بر آن گذشت از براى سودایى كه اين كس را به ترس و وسواس مي اندازد، به قدر يك نخود با روغن گل سرخ ناشتا و به قدر يك نخود بى روغن در هنگام خوابيدن بخورد، چون دوازده ماه بگذرد از براى فالج كهنه و تازه به آب مرزنگوش به قدر يك نخود بخورد و با روغن زيت نمك بر پا بمالد در وقت خواب و از سركه و شير و ماست و سبزي ها و ماهى اجتناب نمايد، چون سيزده ماه بگذرد به قدر يك نخود از آن با آب سداب حل كند و در اول شب بخورد نافع است ، براى درد اندرون و خنديدن بى سبب و با ريش بازى كردن و اگر چهارده ماه بگذرد، براى دفع ضرر زهرها نافع است ، اگر زهرى به او خورانيده باشند تخم بادنجان را بكوبند و بجوشانند وصاف كنند، با يك نخود از اين دوا در سحر بخورند و آب نيم گرم از عقبش بخورند، سه شب يا چهار شب . چون پانزده ماه بگذرد براى دفع سحر و بادها نافع است ، چون شانزده ماه بگذرد به قدر نيم عدس آن را به آب باران تازه حل كرده به ديده كسى بكشد كه نور بينایى چشمش كم شده باشد، در بامداد و شام و وقت خواب تا چهار روز، اگر برطرف نشود، تا هشت روز. چون هفده ماه بگذرد، براى دفع خورد يك گلوله از آن با روغن پاچه گاو ناشتا و در وقت خواب بخورند و به قدر يك حبه اش را بربدن بمالند و اندكى را با روغن زيت يا روغن گل سرخ در بينى بچكانند، در آخر روز در حمام . چون هيجده ماه بگذرد، براى دفع بهق آنجا را سوزن بزنند، كه خون در آيد و به قدر يك نخود با روغن بادام تلخ يا روغن صنوبر بخورند اندكى را در بينى بچكانند، با نمك در آن محل بمالند، چون نوزده ماه بگذرد اگر آب انار شيرين را گرفته به قدر يك دانه جواز حنظل و با يك نخود از اين دوا ناشتا بخورند، براى دفع سهو و فراموشى و بلغم سوخته و تب كهنه نافع است .
چون بيست ماه بگذر به قدريك عدس از آن گرفته با آب حل كند، براى سنگينى گوش در گوش بچكانند، اگر نفعى ظاهر نشود، در روز ديگر باز بچكاند واندكى بر كله سرش بريزند و از براى صاحب مرض سرسام با آب انار ترش نافع است .
در حديث ديگر روايت كرده است از حضرت صادق عليه السلام مثل اين دوا را جبرئيل براى حضرت رسول صلّى اللّه عليه آله وسلّم آورد، و فرمود كه چهار رطل از سير مقشر بگيرند، در پاتيل كنند، چهار رطل شير گاو بر آن بريزند بپزند آن قدر كه شير نماند ، باز چهار رطل روغن گاو بر آن بريزند، آن قدر بجوشانند كه روغن نماند، پس به قدر دو درهم بابونه بر آن بپاشند و برهم بزنند تا خوب به قوام آيد و در كوزه كرده سرش را ببندند، در ميان جو ياخاك پنهان كنند، در مدت ايام تابستان و در زمستان بيرون آورند، در بامداد به قدر يك گردكان بخورند، براى هر دردى منفعت داشته باشد.
كلينى در حديث معتبر روايت كرده است كه اسمعيل بن الفضل شكايت كرد به خدمت حضرت صادق عليه السلام از قراقر معده و اين كه طعام در معده هضم نمي شود، حضرت فرمود كه چرا نمگيرى آن نبيذي را كه ما مي خوريم و باعث هضم طعام مي شود و قراقر و بادهاى شكم را دفع مي كند؟ پس فرمود كه يك صاع از مويز بگير و دانه اش را بيرون كن و پاك بشوى و در ظرف كن و آن قدر آب بر آن بريز كه همه را بپوشاند، و در زمستان سه شبانه روز بگذرد و در تابستان يك شبانه روز پس صاف كن و آب صافش را در ديگ كن و آن قدر بجوشان كه دو حصه برود و يك حصه بماند، پس نيم رطل عسل در ديگ بريز و آنقدر بجوشان كه آنقدر شود كه پيش از عسل ريختن شده بود، پس زنجبيل و خولنجان و دارچينى و زعفران و قرنفل و مصطكى را بگير و همه را بكوب و درميان ديگر بينداز كه چند جوشى بزند، پس ديگ را پایين گذار تا سرد شود، صاف كن و هر صبح و پسين قدرى از آن بخور. رواى گفت چنان كردم و آزارم بر طرف شد.